ارزش محتوایی کتیبه سنگی بسم ا.. ...8
سنگ کتیبه مرمر سفید مصری است و از پنج قطعه شامل یک قطعه متن و چهار قاب تزئینی شکل گرفته و دارای ده نوع نقش تزئینی و متن با خط نستعلیق است که بصورت برجسته حجاری شده است در وسط متن عبارت شکیل ( بسم ا... الرحمن الرحیم) قرار دارد و نوشته های دیگر با مضامین در تعریف و تمجید از حضرت رسول اکرم ص در جای جای کتیبه بصورت قرینه و مرتب قرار گرفته است همچنین در طرف راست و چپ دو بیت شعر فارسی منسوب به میرزا سنگلاخ بچشم می خورد متن این شعر : سخن گوی ای کلک شیرین کلام – زنعت محمد علیه السلام – رسول عرب شاه یثرب حرم – غلام درش هم عرب هم عجم - در بالای بسم ا... نوشته ایی با این مضمون دیده میشود: در مدینه قاهره و مصر در سنه هزار و دویست و هفتاد برشته تحریر کشیده شد و در پائین امضای میرزا نوشته شده است( راقمه سنگلاخ خامه روان) .. زخامه تحفه برد سوی خواجه دو جهان -همچنین در بین نقوش تزئینی و گلهای برجسته و زیبا در طرفین نام بسم ا... در داخل دو دایره نوشته شده (سید الکونین و فخر العالمین رسالتناه علیه السلام جنابلرینک حرم .. سلطان البرین و البحرین خادم الحرمین الشریفین عبدالحمید بن حضر تلرینک هدیه لریدیر... )با توجه به اثر پاک شدگی جای نام پادشاه عثمانی آیه شریفه ( انما یعمر مساجد ا... من آمن باا... و الیوم الاخره...) جایگزین شده است که دوام نداشته و از بین رفته است اشعار منتخب در این کتیبه بزبان عربی قصیده مشهور بوصیری شاعر و عارف قرن 7 ه.ق مصری است که در تمجید و مدح پیامبر اسلام ص سروده شده است و در فواصل مصرعهای اشعار عربی و درون دوازده ترنج کوچک عبارت ( صاحب السلطان و الوا صاحب الدرجه الرفیعه . صاحب البراق و المعراج و المکانه ... )در وصف ان حضرت نوشته شده است در توصیف شرح احوال این شاعر آورده اند«شرف الدین محمدبن سعیدبن حماد صنهاجی شاعر و صوفی نامبردار مصری در سدة هفتم در اول شوال 608 به دنیا آمد زادگاهش را دلاص یا بهشیم دو ناحیه از منطقة بهنسای مصر دانسته اند چون پدر و مادرش اهل دلاص و بوصیر بودند او نام ترکیبی «دلاصیری » را برای خود برگزید ولی به بوصیری شهرت یافت بوصیری در درسهای صوفی بزرگ ابوالعباس احمد مرسی (متوفی 686) جانشین ابوالحسن شاذلی (متوفی 656) شرکت می کرد و در تشکیل سلسلة شاذلیه نیز سهمی داشت وی قصیدة بلندی در 142 بیت در مدح ابوالعباس مرسی سرود و او را در وفات شیخ و مرادش ابوالحسن شاذلی تعزیت گفت به گفتة بروکلمان او ده سال در بیت المقدس زیست و سپس به مدینه رفت سیزده سال نیز در مکه به تعلیم قرآن اشتغال داشت و در همانجا قصیدة معروف برده را سرود سپس به مصر بازگشت و شغل دیوانی برگزید و مباشرت و حسابداری شهر شرقیه از توابع بلبیس را عهده دار گشت از دوران تصدی او به این سمت قصاید و اشعار فراوانی در دیوانش باقی مانده و قصیدة طولانی و مشهور «نونیه » را نیز در شکایت از مستخدمان دولتی و مباشران حکومتی سروده است او از 659 تا 663 این شغل را برعهده داشت سپس به قاهره و اسکندریه رفت و مکتبخانه ای برای تعلیم قرآن کریم باز کرد و به شعر و شاعری نیز پرداخت بوصیری عمری دراز یافت سال درگذشت او را از 694 تا 697 در قاهره یا اسکندریه ذکر کرده اند او را در پایین گورستان مقطم و نزدیک قبر امام شافعی به خاک سپردند یکی از عمده ترین موضوعات شعر بوصیری مدح نبوی است مشهورترین قصیدة او در مدح پیامبر اکرم «الکواکب الدریة فی مدح خیرالبریة » معروف به برده است که شهرت او را جهانی کرده است این قصیده در میان مردم جایگاه خاصی یافت تا بدانجا که برای خواندن آن مجالس مخصوصی ترتیب می دادند و آن را با آداب ویژه ای می خواندند و حتی برای آن به آثار خاص نیز معتقد بودند بعلاوه این قصیده آموزگار ادب اخلاق و تاریخ است و مردم را با بخشهایی از سیرة نبوی آشنا می سازد ازینرو در بسیاری از کشورها متن درسی است علاوه بر اهل سنت ادیبان شیعه نیز این قصیده را شرح و از آن استقبال کرده اند [1]»عبارت این اشعار شامل 4 بیت از اشعار بوصیری است مانند:ـ امن تذکر جیران بذی سلم -مزجت دمعاجری من مقله بدم (آیا به خاطر یاد همسایگان منطقه ذی سلم است ( منطقهای میان مکه و مدینه ) که اشکی آمیخته با خون از چشمانت جاری نموده ای . مقصود شاعراز جبران ، پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) می باشد ( یعنی به خاطر ساکنان ذی سلم که همانپیامبر و ائمه بودند اشک پر خونی می ریزی ) ام هبت الریح من تلقاء کاظمه- واومض البرق فی الظلماء من اضم (یا این که باد از سمت کاظمه ( مکانی در جنوب بصره )بوی خوش پیامبر (ص) را می آورد و یا اینکه برقی در ظلمت شب از جانب کوه اظم ( نزدیکمدینه درخشیده است)فما لعینیک ان قلت اکففا همتا -و ما لقلبک ان قلت استفق یهم (چشمانت را چه شده که وقتی به آنها می گویی باز ایستید ( از اشک ریختن ) مثل سیلجاری می گردند و قلبت را چه شده که وقتی که می گویی آرام باش ، دیوانه می شود و بیتاب می گردد)ایحسب الصب ان الحب منکتم -ما بین منسجم منه و مضطرم(آیا عاشق می پندارد که عشقش در لابلای اشک ریزان و قلب سوزانش نهفته خواهد ماند)[2].